به خانه بر می گردیم

ساخت وبلاگ
نزدیکی اصفهان دیگر سرخی آسمان رخ نموده بود. سوز سردى در اتاق مى پیچید. قطار سرعت کم مى کرد براى نماز. دکتر بیدار بود و چشم بسته زیر لب ذکر میگفت. من اما مدام شعرى در سرم مى پیچید که از خواب با زمزمه ى به خانه بر می گردیم...
ما را در سایت به خانه بر می گردیم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3sojoomc بازدید : 174 تاريخ : شنبه 18 اسفند 1397 ساعت: 21:54